×توجه×       خعـــــــــــــــــــلی مهم       ×توجه×

 

+عاقا بعضیا دیگه مسخرشو دراوردن شیطونه میگه ماهم مسخرمونو دربیاریم....

+ما هرچی به این ملت میگیم میگن تو حلقم...

+شیطونه میگه بگم ک.ی.ر بابام بگه تو حلقم!!!

+والا بخدا...بس کنین هی میگید تو حلقم تو حلقم...

+تو حلقم گفتناتون تو حلقم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 23:25 نویسنده mahsa pishi |

اینو بخونید یلحظه رو پروفایل داداش مهدی هم برید حتما

نظر یکی از بازدید کنندگان به اسم مهدی

مهدی:سلام مهسا گلم خوبی آبجی جان.

بدت نیاد خودتا به دکتر نشون بده یه چکاپت بکنه ببینه سالمی یا نه راستی اعتماد به نفستم بالاستا.

کسی تا حالا خواستگاریت اومده؟

باورت میشه چند نفر اومدن به مامانم گفتن دخترمون مال پسر شما ولی مادرم قبول نکرده؟

اینا جدی گفتم.

راستی اگه میخوای منا ببینی برو تو پروفایلم و منا ببین و نظر بده.نظرتا راجع به عکسم بده


پاسخ:مرسی داداش تو خوبی؟؟رفتم داداش گفته سالمم...

بله اومده یه دونه اومده خب من 15 سالمه کوچولو هم هنوز

اره باورم میشه ماشالا هزار الله اکبر خیلی خوشگلی حق دارن دخترا خودشونو بکشن برات...

اره دیدم خیلی خوشگلی ماشاالله

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+دوستان گل برید رو این آدرس....عکس داداش مهدی هستش...

http://2dar2-90.loxblog.ir/profile.php


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 20:44 نویسنده mahsa pishi |

×برای شناختن بعضی از آدما....

×خط موبایلتونو چند روز شارژ نکنید ببینید چه قد ازتون یاد میکنه بدون اینکه شما دورش بپلکید!؟

×میخام یه چن روز خطمو شارژ نکنم ببینم مرامت چه قده!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 20:14 نویسنده mahsa pishi |

پیش از آنکه درباره زندگی،

گذشته و شخصیت من قضاوت کنی ...

خودت را جای من بگذار

از مسیری که گذشته ام عبور کن،

با غصه ها،تردید ها،ترس ها،درد ها،و خنده هایم زندگی کن ...

یادت باشد

هرکسی سرگذشتی دارد .

هرگاه بجای من زندگی کردی،

آنگاه میتوانی درباره من قضاوت کنی...

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 15:11 نویسنده mahsa pishi |

+رفتم وب یکی از دوستام دیدم نوشته خودکشی....

+عاقا یلحظه دلم واسه خیلی چیزا تنگ شد...

واسه خودکشی...واسه بیمارستا ن و شستشو معده...واسه اینکه همه تو بیمارستان دورت جمع بشن...

واسه اینکه بهت آب زغال بدن بیاری بالا...واسه اینکه زنگ بزنن اورژانس...واسه عزرائیل...

واسه اینکه بعد قرص خوردن چن روز مست مست باشی...واسه اینکه فک کنی در و دیوار باهات حرف بزنن

واسه اینکه فک کنی دیوارا دارن تکون میخورن..واسه اینکه یلحظه همه چیز جلو چشت مرور بشه

واسه اینکه دستتو بخیه بزن..واسه اینکه تیغ و رگ و خون دلم تنگ شده..

واسه خودکشی دلم عجیب تنگ شده....برام عادت شده....سه بار خودکشی...

هـــــــــــــــــی...

فک نکن روانیم فک نکن کم دارم..نه عزیزم...فقط خستم...همین!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 14:34 نویسنده mahsa pishi |

+یه اهنگ به اسم گریه کن از مازیار فلاحی دانلود کردم از یه وبلاگی...دیدم حجمش خیلی کمه

1مگابایته...

بعد هیچی دیگ دانلودش که کردم ....گوشش دادم دیدم 53 ثانیست همش میگه:

 

گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن گریه کن....

من

گریه

مازیار فلاحی

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 14:27 نویسنده mahsa pishi |

+بابام دیشب گفت ایشالا اگه عید بریم مشهد بعدش میریم بیرجند پیش عماد....

+یعنی بابا یه این میگنآ...از صد تا رفیق رفیق تره...

+البته بضی وختا خیلی رو مخه..اجازه نمیده تنهایی برم بیرون خب بهش حق میدم!

+ولی همینکه مشکلی نداره با عماد دوستم و خودشم هروخ بتونیم بریم مشهد میبرم بیرجند

+خودش خیلیه!...نه؟؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 13:52 نویسنده mahsa pishi |

<<درد تاریکیست درد خواستن>>

<<رفتن و بیهوده خود را کاستن>>

<<سرنهادن بر سیه دل سینه ها>>

<<سینه آلودن به چرک کینه ها>>

<<در توازش،نیش ماران یافتن>>

<<زهر در لبخند یاران یافتن>>

 

 

+آجی سارا آهنگی که بهم دادی خیلی قشنگ بود عزیزم...مرسیییییییییییییی

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 13:7 نویسنده mahsa pishi |

خـــــــــــــــــــــعلی ترسناک...خعلی خعلی ترسناک....بقرعان بخدا خعلی ترسناکه و راسته

+ساعت دوازده و 16 دیقه بود به خط 0937 عماد زنگ زدم..یعنی اینطور رو گوشیم نوشته بود

که من به خط 0937 اون زنگ زدم...

+عماد برداشت  و بعد سلام و احوالپرسی گفت مهسا این خط کیه؟؟؟

+گفتم خط خودمه ..وا برا چی میپرسی؟؟!!گفت یه خط دیگه افتاده حالا بیخیال...

+حالا چرا به خط 0919 زنگ زدی؟؟؟!!!!

+گفتم عماد چرا اسکولمون میکنی تو این نصفه شب من به خط 937 زنگ زدم اذیتم نکن

+گفت زهرمار دیوونه به خط 0919 زنگ زدی اگه باور نمیکنی الان با خط 937 بهت زنگ میزنم...

+در این حال که من هی داشتم به گوشیم نگا میکردم و میدیدم که نوشته من به خط 937 زنگ زدم

+عماد با همون خط 937 اومد پشت خطم...

+گفت:حالا باور کردی دیوونه؟؟!!!دوباره گرفتم به چپمم و باش حرف زدم و بعد قطع کردم...

 

ادامش حذف شد!

(به دلایل شخصی)


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 1:53 نویسنده mahsa pishi |

+امشب رفتیم مهمونی خونه مامان بزرگم اینا...

+عاقا در مورد هر دختری پرسیدیم گف خابت بخیر شیش ماه پیش طلاق گرف...

+تازه یکی از دختر عمه هام 19سالشه  یه بار طلاق گرفته...علان دوباره ازدواج کرده

میگه حالا اینم یه سال امتحان کنیم ببینم چه جور پسریه اگه خوب بود که هیچ اگه نه که طلاق میگیرم

+من همینجا از همین تریبون استفاده میکنم میگم:

+عاقا من از ازدواج منصرف شدم خاستگاران محترم لطفا پاشنه در خونمون رو از جا نکنید!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ساعت 1:41 نویسنده mahsa pishi |

+سلام به همه ...دوستانی که منو دیدن...اصن اون مهسارو فراموش کنن

رنگ شده عین گچ..لبام کوچولو شده پف کرده چشامم شده عین خط...

+اصن رو به موت فرضم کنید...دیشب تا چهار و نیم بیدار بودم تازه هی به عماد اس میدادم!!!

+جو زده بودم خو خاب بود بیچاره که نمیتونس جواب بده..کلن فک کنم صب پاشد هنگ کرد

+آخه کلی براش اس فرستادم حدودا هزار و صدتومن شارژمصرف کردم خودم تنهایی..

+دیگ اینکه ساعت سه ونیم یکی از اسام اشتباهی رف برا عزرائیل که دیدم عه اونم از من روانیتر

اونم بیداره...

+درمورد شب یلدا هم باید بگم شب یلدا خوبی بود رفتم میوه و تخمه و شیرینی اوردم گذاشتم جلو

میز کامم بابام و مامانم هم تو فکر بودن...کلن شب یلدا خوبی بود...

+درمورد نابود شدن جهان....عمه و مادر خاهر نستراداموس و از جمله خودش دهنشون سرویس!!!!!!!

+کلی اعتراف کردیم پیش خانواده حلالیت طلبیدیم...خوب شد پیش عماد اعتراف نکردم وگرنه دیگ هیچی...

+میرفتم نستراداموسو از قبر میکشیدم بیرون میگفتم پ چرا کپیدی بیا نابود کن دنیارو دیگ....

و با اقوامش هم یه کار کوچولویی داشتم که دیگ ایشالا بعدا الان فرصت نیست...

+کلن خوش باشید دوستان...و هم چنین:

×اولین روز زمستونی...مبارک×


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 12:43 نویسنده mahsa pishi |

+بروجرد داره بارون میاد..ازون بارون گرما که نه توش سوز سرما هستنه ازین باد شدیدا

که هی بارون اینور اونور بشه!!!

+بارون گرم میاد...صاف میاد..شدید میاد....شبه...هیچ چراغی هم تو کوچه روشن نیس...

ساعت دو و نیم بامداد جمعه...

+لحظه قشنگیه....جای خیلیاتون خالی...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 2:23 نویسنده mahsa pishi |

 

+یادش بخیر یه زمانی ما ساعت دوازده لش بودیم

 

 

 

دوس پسرمون تا سه و چهار بیدار!!!

 

+حالا اون از دوازده لش میشه ما تا سه و چهار بیدار!!!


+دنیا برعکس شده دیگ...تازه جهان هم نابود نشد برید توبه هاتونو پس بگیرید !!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 1:40 نویسنده mahsa pishi |

+مامان من بستنی سنتی میخره...

+نونشو برمیداره میزنش رو چاقو لیسش میزنه!!

 

من |:

بستنی |:

چاقو |:

نون بستنی |:

مامانم :D

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 21:18 نویسنده mahsa pishi |

+ما یلدامونو پشت کامپیوتر و تو نت سپری میکنیم!!!

 

+شما چطور دوستان مجازی؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:53 نویسنده mahsa pishi |

 

+یکی از اهداف مهم زندگیم اینه این وبلاگو اونقد ادامش بدم که عنوانش بشه

.

.

.

واسه خودم و بچم و نومه...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 17:9 نویسنده mahsa pishi |

×جمعه باشد×

×تنها باشی×

×غروب باشد×

×دلتنگ باشی×

×میشوی بلا تکلیف ترین آدم دنیا×


+گفتم یه فکری برا فرداتون بکنید به چنین مصیبتی دچار نشید!!

+صرفا جهت اطلاع بود...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 17:4 نویسنده mahsa pishi |

خـــــــــــــــــعلی متاثر شدم...

 

+دیشب با مامانم دعوام شد زدم رو پیشونیش...هیچی نگفت فقط چشماشو بست....

+یلحظه دلم براش سوخت دولا شدم و پیشونیشو بوس کردم...

+تا چشمامو بستم و خوابیدم خواب حضرت زهرا رو دیدم....!!!

+کلن متاثر شدم...من دیگه گه بخورم با مامانم کل بندازم...!!!

 


+ینی انصافا صب که از خاب بلند شدم بیخودی اشکم میومد....خیلی واقعه دردناکی بود!!....

+راستی یه چیز دیگ،یه وب لینک کردم اسمش حسین..عاقا من و اون یه نقطه شباهتی داریم تو مطلبامون

+هم اون هی نقطه میذاره و هم من....واسه همین لینکش کردم...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, ساعت 11:9 نویسنده mahsa pishi |

+خاستم یه چیز بگم گفتم شاید بعضیا ناراحت بشن...

+قیدشو زدم نگفتم!!!

+نه منصرف شدم میگم....

.

.

.

خاستم بگم گور بابا هر پسر پدر سگ لاشی...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:46 نویسنده mahsa pishi |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد