+سلام...خوش اومدی

+برا خودم مینویسم ولی خب یه جور مینویسم تو هم خوشت بیاد تقریبا...

+نظر گدایی نمیکنم خاستی بده نخاستی به درک..ولی تو نظر سنجی شرکت کن!!!

+برا لینک درخاست بدید ولی کساییو لینک میکنم که باهاشون حال میکنم...بعـــــله!!!

+گاهی نوشته ها خودمو میذارم گاهی دزدی از وب بقیه و گاهی درددل...

+دختری نترس...کله خر...بامرام...مهربون و بعضی اوقات شدید عصبی..بیشتر اوقاتم تنها هستم.

+البته درعین مهربونی اگه بزنه سرم قاتی کنم دیگه نه خدا رو میشناسم نه بندشو...

+نقطه گذاشتن هم عادتمه

+بازم خوش اومدی امیدوارم بهت خوش بگذره...

+فعلا بابای


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 26 آذر 1398برچسب:, ساعت 22:2 نویسنده mahsa pishi |

+امروز یه چیز دیگه هم فهمیدم!که این عمادمون هم برا کل فامیل اشناست....

+تو ماشین نشسته بودم خالمم تو ماشین بود...هردومون ساکت بودیم بعد برگشته میگه:

+هنوز باعماد دوستی مهسا جان؟؟!!

+هیچی دیگه این مهسا جان یلحظه هنگ کرد ....خودمو زدم کوچه علی چپ گفتم عماد کیه دیگه؟؟؟

+گفت همون لاغر قد بلنده که تو بیرجنده دیگ..واسه من فیلم بازی نکن خاله!!!

+هیچی دیگ رو دست خوردیم گفتم اهان اون عمادو میگی اره باهاش دوستم!چطور؟؟؟

+قسمت عجیبش:اره عزیزم همینو سفت بچسب باهاش ازدواج کن شوهر گیر نمیاد

+من:

+خالم:تازه صداشم قشنگه ها!!!

+ما کلن خفه نشستیم ولی کفم برید بابا


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, ساعت 21:12 نویسنده mahsa pishi |

+اقا من خیلی معروفم ها..تازگیا فهمیدم...من هی به این ننه بابام میگم اقا من تو این شهر بروجرد

نمیتونم در بیام..نمیتونم موقعیتش نیست امروز به زور بردنمون بیرون فرش بخریم...

+رفتم تو مغازه؛در مغازش و کلن همش شیشه ای بود از بیرون داخل معلوم بود...

+حالا مغازه کجا بود؟؟؟تو خیابون تختی!هر پسری رد میشد دست تکون میداد مام مجبوری سلاملیک

میکردیم....اقا خیلیاشونم همینجور وایساده بودن دمه در..!!!

+ولی منظره جالبی بود یلحظه احساس مهمی و مشهور بودن کردم...

+همه دست تکون میدادن!!!

+همین دیگ....عرضی نیست


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, ساعت 21:5 نویسنده mahsa pishi |

+کامپیوتر هنگ کرده بود هی گیر میزد عصابم خورد شد!

+عصبی شدم گفتم ای کیرم دهنت کامپیوتر....

+یه نگا به دور و برم کردم دیدم عـــــه!!هم بابام پیشمه هم مامانم!!!

+هیچی دیگ شرمنده شدیم مامانم گفت از مال کی مایه میذاری شما؟؟؟!!!

+یه نگا به بابا و یه نگا به مامان و بعد گفتم:

من و بابام نداریم که..هرچی من دارم مال اون هر چی اون داره مال من!!

+حالا ازین به بعد اذیتم کنید....از مال داداشم و عماد هم قرض میگیرم قشنگ دهنتون سرویس

+خخخخخخخ


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, ساعت 13:40 نویسنده mahsa pishi |

 

به سلامتی پسرایی که بعد بستن کمربندشون

لااقل چشاشونو رو همه چی نمیبندن....

 

امضا:مهسا پیشی


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ساعت 22:57 نویسنده mahsa pishi |

يكےزير . . .

يكے رو . . .

בستـ ـهايماטּ زيباتريـטּ بافتنے בنیاستــ!!!

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+دیشب بروجرد 3 بار زلزله اومد...

+دفعه اول که اومد نترسیدم پاشدم گوشیمو گذاشتم تو شلوارم دوباره خوابیدم...

+بعد مامانم سوره زلزله رو خوند اولش مثه یه قسمت اهنگ شاهین نجفی بود منم ادامشو خوندم

+یهو یه زلزله شدید تر اومد که گفتم گه خوردم گه خوردم

+دفعه سوم یه پس لرزه کوچیک اومد....

+همین!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:, ساعت 10:11 نویسنده mahsa pishi |

 

×حذف شد×


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 20:1 نویسنده mahsa pishi |

آه ای زندگی منم که هنوز

با همه پوچی ز تو لبریزم

نه به فکرم که رشته پاره کنم

نه بر آنم که از تو بگریزم

.

.

.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+ولت کردم و رفتم...نه اینکه دوستت نداشته باشم ها..نه!!!بین خودمون باشه:

از نخودی بودن متنفرم


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 19:52 نویسنده mahsa pishi |

+خواهر من...برادر من...دوست من...گل من...

از تنهایی ننال..گریه نکن...زاری نکن....

+تنهایی ارزش داره....تنهایی حرمت داره...تنهایی مقدسه...خدا تنهاس....

+به هرکسی این افتخارو نمیده عین خودش تنها باشه....

+قدر تنهاییتو بدون...حالا که تنهایی ازش استفاده کن...با خودت برو بیرون..با خودت سیگار بکش...

با خودت حال کن...با خودت همه چیزتو تقسیم کن...یا اگه میخای خاتمه بدی به تنهاییت...

+یکیو را بده تو خلوتت حداقل ارزش شریک شدنو داشته باشه!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 16:41 نویسنده mahsa pishi |

...به نام تنها کسی که تنها بود ولی کسی را تنها نگذاشت...

 

بعد از تو عاشقانه هایم قسمت شد بین آدم های به ظاهر آدم اطرافم...

بعد از تو بی لیاقت های زیادی عاشقانه هایم را مفت مفت میخریدند...

بعد از تو...بعد از تو به احساسم...به روحم...به جسمم چوب حراج زدم...

بعد از تو عقایدم مانند قلبم متلاشی شد...عقایدم دیگر عقاید مشترک بین من و تو نبود!!!

عقایدم رنگ و بوی عامه ی مردم را گرفت...

بعد از تو....دیگر "تو"یی را همچون "تو" نیافتم تا با او بتوانم خاص بودنمان را به رخ بکشیم...

بعد از تو...فاتحه ام را خواندم...

بعد از تو تمام شدم...به پای تمام خاطراتمان...عکس هایمان...به یاد تک تک لحظه هایمان...

ادعای دروغین عشقت تمامم کرد...درست عین نقطه ی پایان جملات عاشقانه ام.

 

امضا:مهسا پیشی

 

+نویسندش خودمم...اگه بدون منبع کپی کنی ای تو روحت!

+...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 14:40 نویسنده mahsa pishi |

 

دوست داشتنت ،

هوس نیست . . . که باشد و نباشد !

نفس است . . .

تا باشم . . .

تا باشی . . . ! 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

+اینجا ظهری زلزله اومد برا بار اول نترسیدم خونسردانه چایی که دستم بود رو نوشیدم...

+نه اینکه زلزلش کم باشه ها...نه!!زلزلش یه کوچولو شدید بود ولی خب نترسیدم دیگ...

+تازه تنها هم بودم!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 13:51 نویسنده mahsa pishi |

 

بالهایمـــــان قیچـــــی شد و بــه زمین افتادیـــــــــم


بــــــی آنــکه گناهــــــــــــــی کــرده باشیـــم


بـه ما چـه که کســـــــــــی هوس سیب کـــرده بود!!!!

 

 

+دلم سیب میخاد...یه کیلو..دو کیلو...خدا من کل سیبا این دنیا رو میخورم...

+میشه لطفا ازین دنیا اخراجم کنی؟!لطفا؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 13:21 نویسنده mahsa pishi |

همیشه با گذشت زمان و کسب تجربه پخته تر نمیشی !!!

 

گاهی، میسوزی و....ته میگیری...

 

 

+صرفا جهت اطلاع بود بدونین انقد سر و دست نشکونین همه چیو تجربه کنین!

+ما همه چیو تجربه کردیم...از فاز حشیش تا سرفه قلیون...

+از س ..بگذریم...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ساعت 1:30 نویسنده mahsa pishi |

 

یکی بود که دیگه نیست...

 

 

+روحش شاد و یادش گرامی باد!!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ سه شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 23:58 نویسنده mahsa pishi |

ازش پرسیدن: توی این مدت تونستی فراموشش کنی ؟؟؟

خاکستر سیگارش رو تکوند و گفت: آره...!!

توی این شیش ماه و نوزده روز و هفت ساعتی که رفته

یه دفعه هم بهش فکر نکردم....


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 18:44 نویسنده mahsa pishi |

 

عجب خیاط ماهری است خدا...

دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 15:9 نویسنده mahsa pishi |

بعدها (فروغ فرخزاد)

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

در بهاری رشن از امواج نور

در زمستانی غبار آلود و دور

یا خزانی خالی از فریاد و شور

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روز پوچی همچو روزان دگر

سایه ای ز امروز ها، دیروز ها!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیدگانم همچو دالانهای تار

گونه هایم همچو مرمر های سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برو ادامه مطلب


برچسب‌ها:
<-TagName->
ادامه مطلب
+ تاریخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 13:49 نویسنده mahsa pishi |

 

 

 

دلم عجیب گرفته

 


+عماد گوشیش مشغوله

+نمیدونم رد تماس میزنه یا داره میحرفه با یکی...

+چی بگم فقط هم دلم گرفته و هم خستم....خدا بخیر کنه امشبو

+بد جور غمگینم!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, ساعت 23:51 نویسنده mahsa pishi |

×ایها الناس×

 

 

!ماهم خدایی داریم!

 

 

+یه سیبو که میندازن بالا هزارتا چرخ میخوره بعد میاد زمین!!!به این نکته توجه کنید لطفا!!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, ساعت 23:37 نویسنده mahsa pishi |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد